زلف مشکین تا به دور ماه از طغرل احراری غزل 115

طغرل احراری

آثار طغرل احراری

طغرل احراری

زلف مشکین تا به دور ماه رویش هاله زد

1 زلف مشکین تا به دور ماه رویش هاله زد شور طوفان از نوایم در نیستان ناله زد

2 زاهد از بهر خدا سوز درون ما مپرس کز حدیث آتش عشقش لبم تبخاله زد

3 تخم امیدی که اندر مزرع مهر و وفا کشته بودم از سحاب ناامیدی ژاله زد

4 هر که بر رخسار او خال سیاهش دید گفت هندوی آتش‌پرستی خیمه در بنگاله زد

5 عالمی محنت به رنگی از جمالش می‌کشد چاک شد پیراهن گل داغ بر دل لاله زد

6 می‌سزد در ملک خوبی گردد او فرمانروا بس که در اوج ملاحت اخترش دنباله زد

7 گردش دور فلک طغرل ز تقدیر ازل قرعه نام مرا ز اندوه چندین‌ساله زد

عکس نوشته
کامنت
comment