حلقه‌های زلف جانان از امیر معزی نیشابوری غزل 6

امیر معزی نیشابوری

آثار امیر معزی نیشابوری

امیر معزی نیشابوری

حلقه‌های زلف جانان تا سراندر سرزده است

1 حلقه‌های زلف جانان تا سراندر سرزده است دل ز من بگریخته است و زیر زلف او شده است

2 گر شب تاریک خواب آرد همی در چشم من زلف شبرنگش چرا خواب از دو چشمم بستداست

3 گر ز اصل جادویی و شعبده خواهی نشان چشم او بنگر که اصل جادویی و شعبده است

4 تاکه او را دو رده است از در مکنون و عقیق از سرشک و لعل او بر چهرهٔ من صد رده است

5 گر بود آتشکده آرامگاه موبدان عشق او چون موبدست و جان من آتشکده است

6 پارسا چون باشم از عشق وی و توبه ‌کنم کان بت عیار تیر غمزه بر جانم زده است

7 با چنان غمزه‌ که او دارد مرا و جز مرا پارسایی باطل است و توبه ‌کردن بیهده است

8 دارد آن خورشید لشکر صورت فردوسیان گویی از فردوس پیش تخت سلطان آمده است

9 خسرو گیتی ملکشاه آن‌ که اندر شرق و غرب نه بود هرگز چنو سلطان و نه هرگز بُده است

عکس نوشته
کامنت
comment