1 زلف تو کمندیست همه حلقه و بند خالی نبود ز حلقه و بند کمند
2 آن چاه بر آن سیم زنخدانت که کند؟ ور خود کندی مرا بدو در که فکند
1 بر آتش هجر عمری ار بنشینم خاک در تو همی بدل بگزینم
2 از باد همه نسیم زلفت بویم در آب همه خیال رویت بینم
1 ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ پیش دهنت ذرّه نماید خرچنگ
1 بهیچ در نروی تا در آن نیابی سود بهیچکس نروی تا در آن نبینی رنگ