ای زلف تو بخت تیره من از جلال عضد غزل 227

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

ای زلف تو بخت تیره من

1 ای زلف تو بخت تیره من تاریکی او چو روز روشن

2 زین پس سرِ ما و خاک پایت چون دست نمی رسد به دامن

3 عشق تو رسید و کرد تاراج جان و دل و صبر و هوش از من

4 سوزد تر و خشک جمله یکسان آتش چو در اوفتد به خرمن

5 بازیچه مدان که آتشی هست این دود که می رود ز روزن

6 تا غمزه تو دلی رباید صدجانِ بستان به وجه احسن

7 ای حلقه زلف تا بدارت ارباب قلوب را نشیمن

8 آن کاکل عنبرین بر افشان وین گرمی آفتاب بشکن

9 تا چند جلال دل شکسته بی دوست بود به کام دشمن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر