-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای زلف تو بخت تیره من تاریکی او چو روز روشن
2 زین پس سرِ ما و خاک پایت چون دست نمی رسد به دامن
3 عشق تو رسید و کرد تاراج جان و دل و صبر و هوش از من
4 سوزد تر و خشک جمله یکسان آتش چو در اوفتد به خرمن
5 بازیچه مدان که آتشی هست این دود که می رود ز روزن
6 تا غمزه تو دلی رباید صدجانِ بستان به وجه احسن
7 ای حلقه زلف تا بدارت ارباب قلوب را نشیمن
8 آن کاکل عنبرین بر افشان وین گرمی آفتاب بشکن
9 تا چند جلال دل شکسته بی دوست بود به کام دشمن