- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلف و رخ تو چون شب مهتاب نماید خط بر رخ تو سبزه سیراب نماید
2 بر روی تو دلها همه شد زار و نگون سار چون پرتوی قندیل که در آب نماید
3 گفتم که شبی چشم تو در خواب ببینم کو بخت که در خواب چنین خواب نماید
4 دیگر به مساجد نبرد سجده جبینم ابروی تو گر گوشۀ محراب نماید
5 گو شاهدی از جمله گدایان در ماست تا بر همه کس فخر ازاین باب نماید