-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلف و رخ تو شب است و هم نور زان حسن و جمال چشم بد دور
2 با پرتو عارض تو خورشید چون شمع در آفتاب بی نور
3 زلف تو به شبروی نبشته بر صفحه روزگار منشور
4 رخسار تو در جهان فروزی ماننده آفتاب مشهور
5 از روی تو صبح و شام خیزد وی زلف تو صبح و شام دیجور
6 انگیخته شام را ز خورشید آمیخته مشک را به کافور
7 سر خاک تو شد مده به بادش دل ملک تو شد بدار معمور
8 هر صبح که چهره ات نبینم روزم گذرد چو شام رنجور
9 ما و چمن و شراب و شاهد اینست بهشت و کوثر و حور
10 خاطر نرود به گلبُنانش آن را که جمال تست منظور
11 پنهان جلال گشت پیدا عشقش بنمانده است مستور