1 زلف و خط آن سرو قد سیمین بر از مشک مسلسلست یا سنبل تر
2 زان زلف گفت عنبر و مشک خطر از خط بفزود روی او زینت و فر
1 دی ز لشکر گه آمد آن دلبر صد ره سبز باز کرد از بر
2 راست گفتی بر آمد اندر باغ سوسنی از میان سیسنبر
1 ای شهی کز همه شاهان چو همی در نگرم خدمت تست گرامی تر و شایسته ترم
2 تا همی زنده بوم خدمت تو خواهم کرد از ره راست گذشتم گر ازین در گذرم