زلف سرکش بین که پروای پریشانیش از نیر تبریزی غزل 24

نیر تبریزی

آثار نیر تبریزی

نیر تبریزی

زلف سرکش بین که پروای پریشانیش نیست

1 زلف سرکش بین که پروای پریشانیش نیست میدهد دلها بباد و چین به پیشانیش نیست

2 گشت زارم ای مسلمانان بفریادم رسید چشم کافر دل که بوئی از مسلمانیش نیست

3 عقل رفت ار صبر بر غارت رود نبود شگفت امن معدوم است در ملکی که سلطانیش نیست

4 کشتی ابرو خال کشتیبان و گیسو بادبان دل مسافر حسن دریائی که پایانیش نیست

5 عشق سلطان قوی دل ناتوانی پس ضعیف سرگرانیهای او دردی که درمانیش نیست

6 صد هزاران دل بتاری بسته جولان میدهد بابلی چشمی که در سحر و فسون ثانیش نیست

7 سست پیمان است و با اغیار نارد سر وفا گرچه این هم نیز دور از سست پیمانیش نیست

8 چونکه جانان میرود ایجان تو هم بر بند رخت بار دوش تن بود جانی که جانانیش نیست

9 حسن آنسوتر گذشته است از سخندانی ترا ورنه نیر اعتراضی در سخندانیش نیست

عکس نوشته
کامنت
comment