- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زینهار از دهان خندانش و آتش لعل و آب دندانش
2 مگر آن دایه کاین صنم پرورد شهد بودهست شیر پستانش
3 باغبان گر ببیند این رفتار سرو بیرون کند ز بستانش
4 ور چنین حور در بهشت آید همه خادم شوند غلمانش
5 چاهی اندر ره مسلمانان نیست الا چه زنخدانش
6 چند خواهی چو من بر این لب چاه متعطش بر آب حیوانش
7 شاید این روی اگر سبیل کند بر تماشاکنان حیرانش
8 ساربانا جمال کعبه کجاست که بمردیم در بیابانش
9 بس که در خاک میطپند چو گوی از خم زلف همچو چوگانش
10 لاجرم عقل منهزم شد و صبر که نبودند مرد میدانش
11 ما دگر بی تو صبر نتوانیم که همین بود حد امکانش
12 از ملامت چه غم خورد سعدی مرده از نیشتر مترسانش