زین پسم با دیو مردم از سنایی غزنوی قصیده-قطعه 31

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

زین پسم با دیو مردم پیکر و پیکار نیست

1 زین پسم با دیو مردم پیکر و پیکار نیست گر بمانم زنده دیگر با غرورم کار نیست

2 یافتم در بی‌قراری مرکزی کز راه دین جز نشاط عقل و جانش مرکز پرگار نیست

3 یافتم بازاری اندر عالم فارغ دلان کاندران بازار خوی خواجه را بازار نیست

4 در سرای ضرب او الا به نام شاه عقل بر جمال چهرهٔ آزادگان دینار نیست

5 بر گل حکمت شنوده باده گلگون حکم گاه اسراف خماری بر گلی کش خار نیست

6 زیر این موکب گذر کن بر جهان کز روی حکم جز به شمشیر نبوت کس برو سالار نیست

7 واندر آن موکب سوارانند کاندر رزمشان رستم و اسفندیار و زال را مقدار نیست

عکس نوشته
کامنت
comment