-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زانک استعداد تبدیل و نبرد بودش از پستی و آن را فوت کرد
2 باز حیوان را چو استعداد نیست عذر او اندر بهیمی روشنیست
3 زو چو استعداد شد کان رهبرست هر غذایی کو خورد مغز خرست
4 گر بلادر خورد او افیون شود سکته و بیعقلیش افزون شود
5 ماند یک قسم دگر اندر جهاد نیم حیوان نیم حی با رشاد
6 روز و شب در جنگ و اندر کشمکش کرده چالیش آخرش با اولش