-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زین شکر که تا کوی تو شد راهبر من چون آبله در پای من افتاد سرمن
2 مینای سرشکم می سودای که دارد عمریست پری میچکد از چشم تر من
3 چون سبحه و زنار گسستن چه خیال است بر ریشه تنیدهست هجوم ثمر من
4 ناموس دلم درگرهٔ ضبط نفسهاست اشک است گر از رشته برآید گهر من
5 آیینهٔ تحقیق شکستم چه توان کرد در زلف تو آشفت چو مژگان نظر من
6 چینی به سفیدی نکشد ظلمت مویش شامم شبخون بود که زد بر سحر من
7 تا جوهر آیینهام از پرده برون ریخت عیب همه کس گشت نهان در هنر من
8 خرسندی طبع از همه اقبال بلند است چون می ز دماغیست فلک پی سپر من
9 عریانیام آیینهٔ تحقیق ندارد رنگ تو مگر جامه برآرد زبر من
10 من خود بهخیالش خبر از خویش ندارم تا در چه خیالست ز من بیخبر من
11 گفتند به دلدار که دارد غم عشقت؟ فرمود همان بیدل بی پا و سر من