- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زند چون آتش حسنش زبانه دو صد خرمن بسوزد بی بهانه
2 دلا گر نیستی پروانه بگذر که سرکش گشت آتش را زبانه
3 سَر هستی ندارم بی تو دیگر که بردارم سَر از این آستانه
4 دلا دیدی که صد ره با تو گفتم خط و خال بتان دام است و دانه
5 چو شمع از سوختن پروا نمیکرد چرا شد دامنش پروانه خانه
6 خرابم کرد عشق امّا ندانم در این ویران نهفت آن گنج یا نه
7 مرا ساقی سحرگه ساغری داد که فارغ گشتم از دُرد شبانه
8 چو ماهی مردم چشمم هراسان ز موج اشک می گیرد کرانه
9 بیا ساقی بیا تا مِی بنوشم به بانگ بربط و چنگ و چغانه
10 یکی بر کش نقاب از مهر رخسار که برخیزد غبار از این میانه