- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زخسرو یکی دخت پوران به نام نشاندند بر تخت و شد کار خام
2 چو پوران به گاه افسر نو گرفت نشانی ز پیروز خسرو گرفت
3 ببردند پیروز را پیش او تبه کرد جان بد اندیش او
4 چو شش ماه بگذشت او هم بمرد به هرمزد تخت کئی را سپرد