- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زینة اللّٰه نه اسب و زین باشد زینةاللّٰه جمالِ دین باشد
2 مرده ای زان شدی اسیرِ هوس دیده از مردگان کشد کرگس
3 در جهان منگر از پی رازش چکنی رنگ و بوی غمّازش
4 که تو اندر جهان بدسازان همچو رازی به دست غمازان
5 نیست مهر زمانه بیکینه سیر دارد میان لوزینه
6 کی سزای جهان جان باشد هرکرا روی دل به کان باشد
7 سرنگون خیزد از سرای معاد هرکه روی از خرد نهد به جماد
8 هرکه اکنون درین کلوخین گوی از نَبیّ و نُبی بتابد روی
9 چون قیامت برآید از کویش روی باشد قفا قفا رویش
10 ای سنایی برای دین و صلاح وز پی جُستن نجات و فلاح
11 همچو دریا چو نیست اینجا حُر کام پر زهر باش و دل پر دُر
12 زانکه در جان به واسطهٔ اسباب زفتی از خاک رُست و ترّی از آب
13 آدمی چون غلام راتبه شد ژاژِ طیان به خط کاتبه شد
14 گرچه جان همچو آب پاک آمد زر نگهدارتر ز خاک آمد
15 ورنه ارکان ز خاک پاکستی زر نگهدارتر ز خاکستی
16 معطیان زفت و دل زحیر زده دایه بیمار و طفل شیر زده
17 هرکه در زندگی بخیل بُوَد چون بمیرد چو سگ ذلیل بُوَد
18 بیش از این بهر خواجه و مزدور نتوان رفت در جوال غرور
19 تو مشو غرّه کو سیه چردهست کان سیاهه سپید بر کردهست