- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زاهدی از خوان رضا توشه گیر گشت ز غوغای جهان گوشهگیر
2 شد ز بسی سجدهٔ پنهانیش خاک زمین صندل پیشانیش
3 تا به نود سال درین داوری داشت ز توفیق خدا یاوری
4 صبح دمی خضر ز خضرای دشت سوی نهان خانهٔ رازش گذشت
5 گفت ز علمی که مرا دادهاند معرفت هر دو سرا دادهاند
6 می نگرم کاین عمل صدق زای می کنی و می نپذیرد خدای
7 پیر ز حالت چو گلی بر شگفت استنم از طرب افشاند و گفت
8 گر نپذیرد ز من هیچ کس آنکه نگه میکند آنم نه بس
9 من عمل خویش کنم بنده وار آن که خدائیست برانم چه کار
10 خسرو اگر دین طلبی کار کن طاعت یزدان کن و بسیار کن