- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای زابروی تو هر سو فتنه در محرابها فتنه را از چشم جادوی تو در سر خوابها
2 عارضت آبست و لب آب دگر از تاب می من چنین لب تشنه، وه چون بگذرم زین آبها
3 نگسلم زان جعد مشکین گرچه در چنگ بلا دارم از دست غمت در رشتهٔ جان تابها
4 مطربان بزم عشقت را زسوز عاشقان گشته آتش باز بر رگهای جان مضرابها
5 در حریم دل برای سجدهٔ ابروی تو بستهام هر گوشه از خون جگر محرابها
6 پیش آن لبهای میگون دیده را از اشک سرخ سر به سر بر خار مژگان بسته شد عنابها
7 در نمیگیرد فسونم با لبت از هیچ باب در وفا هر چند میگویم سخن از بابها
8 ای مه خرگهنشین شبها فغانی در خیال صحبتی بس گرم دارد با تو در مهتابها