1 ز تاب زلف تو نارسته خط دمید آخر بغیر روز سیاه از تو دل ندید آخر

2 فلک بر ابروی من خم نداد و غمزۀ تو بیک اشاره کمان مرا کشید آخر

3 دلم ز شوق دهانش میان خون میگشت بنقد بوسه لبش خون من خرید آخر

4 قدیکه سر بسر آن خم نکرد در همه عمر بپای بوس سهی قامتی خمید آخر

5 خیال افعی زلفت بدیده دید مگر که مرغدل بفغان زاشیان پرید آخر

6 دم از دهان تو زد غنچه گوئیا که صبا ز رشک پردۀ ناموس او درید آخر

7 قبای روز سیه راست شد بقامت ما مشاطه تا سر آنزلف کچ برید آخر

8 ز مهر ورزی پنهان دلم بجان آمد جنون عشق بفریاد من رسید آخر

9 قرار و صبر ز دل جوبدار نشان نیرّ بگو که خونشدو از دیدگان چکید آخر