- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز خوی سرکشی دل در بر امّید میرقصد که در بزمش دل هر ذره با خورشید میرقصد
2 شراب بیمحابای عدم کیفیتی دارد که جام از جوش مستی در کف جمشید میرقصد
3 چنان اجزای هستی در هوای او به رقص آمد که صد مطلب روایی با دل نومید میرقصد
4 بهار میپرست آمد گل هنگامهها رنگین خروش ابر میخواند هوای بید میرقصد
5 نبیند چشم بد گویش چه صبح است این چه شام است این گل خورشید میخندد هلال عید میرقصد