- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز عشق آتش پرویز آنچنان تیز است که یک شراره سوزان سوار شبدیز است
2 سوار باد چو آتش شود کجا محتاج دگر به نیش رکاب است و نوک مهمیز است
3 ز عشق آذر آبادگانم آن آتش نهان بسینه و در هر نفس شرر ریزاست
4 چسان نسوزم و آتش بخشک و تر نزنم که در قلمرو زردشت حرف چنگیز است
5 زبان سعدی و حافظ چه عیب داشت که اش بدل به ترک زبان کردی این زبان هیزاست
6 رها کنش که زبان مغول و تاتار است ز خاک خویش بتازان که فتنه انگیز است
7 دچار کشمکش و شر فتنه ای زین آن الی الابد بتو تا این زبان گلاویز است
8 به دیو خوی سلیمان نظیف گوی که خوب درست غور کن انقوره نیست تبریز است
9 ز استخوان نیاکان پاک ما این خاک عجین شده است و مقدس تر از همه چیز است
10 صبا به مجلس خائنپرست تهران گوی پناه عارف تبریزی است و تبریز است