- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز فراق لالۀ روی تو سینه داغ دارد دل داغدیده از سینۀ من سراغ دارد
2 دل چرخ پیر بگداخت بنو جوانی تو چه دلی است خام کز سوخته ای فراغ دارد
3 بتو بود روشن ای شمع جهانفروز مادر شب من ز شعلۀ آه کنون چراغ دارد
4 نکنم پس از تو فردوس برین دگر تمنا چه خزان شود گلستان که هوای باغ دارد
5 تو لب فرات گر تشنه جگر سپرده ای جان لب من هماره از خون جگر ایاغ دارد
6 دلم آب شد ز بی آبی غنچۀ لب تو که زیاد خشکی کام تو تر دماغ دارد؟
7 من و داستان دستان ز خرابی گلستان من و شور و شین قمری که بباغ و راغ دارد
8 من و قاتل جفاکار تو همسفر چه طوطی که مدام همنشینی چه کلاغ و زاغ دارد
9 شرر غم تو در منطق مفتقر نگنجد چه کند رسول دل معذرت از بلاغ دارد