ز از محمدحسین غروی اصفهانی دیوان کمپانی 6

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

ز فراق لالۀ روی تو سینه داغ دارد

1 ز فراق لالۀ روی تو سینه داغ دارد دل داغدیده از سینۀ من سراغ دارد

2 دل چرخ پیر بگداخت بنو جوانی تو چه دلی است خام کز سوخته ای فراغ دارد

3 بتو بود روشن ای شمع جهانفروز مادر شب من ز شعلۀ آه کنون چراغ دارد

4 نکنم پس از تو فردوس برین دگر تمنا چه خزان شود گلستان که هوای باغ دارد

5 تو لب فرات گر تشنه جگر سپرده ای جان لب من هماره از خون جگر ایاغ دارد

6 دلم آب شد ز بی آبی غنچۀ لب تو که زیاد خشکی کام تو تر دماغ دارد؟

7 من و داستان دستان ز خرابی گلستان من و شور و شین قمری که بباغ و راغ دارد

8 من و قاتل جفاکار تو همسفر چه طوطی که مدام همنشینی چه کلاغ و زاغ دارد

9 شرر غم تو در منطق مفتقر نگنجد چه کند رسول دل معذرت از بلاغ دارد

عکس نوشته
کامنت
comment