ز از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1616

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ز یکی پسته دهانی صنمی بسته دهانم

1 ز یکی پسته دهانی صنمی بسته دهانم چو برویید نباتش چو شکر بست زبانم

2 همه خوبی قمر او همه شادی است مگر او که از او من تن خود را ز شکر بازندانم

3 تو چه پرسی که کدامی تو در این عشق چه نامی صنما شاه جهانی ز تو من شاد جهانم

4 چو قدح ریخته گشتم به تو آمیخته گشتم چو بدیدم که تو جانی مثل جان پنهانم

5 وگرم هست اگر من بنه انگشت تو بر من که من اندر طلب خود سر انگشت گزانم

6 چو از او در تک و تابم ز پیش سخت شتابم چو مرا برد به نارم دو چو خود بازستانم

7 چو شکرگیر تو گشتم چو من از تیر تو گشتم چه شد ار بهر شکارت شکند تیر و کمانم

8 چو صلاح دل و دین را مه خورشید یقین را به تو افتاد محبت تو شدی جان و روانم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر