1 ز روی درد و سوزم گفت یاری قدردان روزی که: «تایب » حیف دامان بقا زین بوم و برچیده
2 شدم غمگین و حق آشنایی خواست تاریخش بگفتم:«از جهان تایب بساط عمر بر چیده »
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بلا نتیجه بود، عیشهای نوشین را نسب به خنده رسد، گریه های خونین را
2 ز غفلت تو جهان گشته جای آسایش نموده خواب گران نرم سنگ بالین را
1 لوح دنیا از خط مهر و محبت ساده است ساده تر لوح کسی کو دل بدنیا داده است
2 داغ یاران، محنت دنیا، نفاق همدمان جمله اسباب گذشتن از جهان آماده است
1 ذوق برهنگی عقل از تن گرفت ما را زان خارزار دنیا دامن گرفت ما را
2 از رهگذار سختی بر سر سفید شد مو در تنگنای این کوه بهمن گرفت ما را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **