ز روی درد و سوزم از واعظ قزوینی دیوان اشعار 64

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

ز روی درد و سوزم گفت یاری قدردان روزی

1 ز روی درد و سوزم گفت یاری قدردان روزی که: «تایب » حیف دامان بقا زین بوم و برچیده

2 شدم غمگین و حق آشنایی خواست تاریخش بگفتم:«از جهان تایب بساط عمر بر چیده »

عکس نوشته
کامنت
comment