-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز چشم من چو تو ناظر بحسن خود بینی چرا نقاب ز رخسار خود نمیفکنی
2 من و تو چونکه یکی بود بپیش اهل شهود نهان زمن چه شوی چونکه من توام تو منی
3 چو رو باینه کاینات اوردی برای جلوه گری شد پدید ما و منی
4 نه ئی ز خلوت و از انجمن دمی خالی که هم بخلوت خویشی و هم بانجمنی
5 اگر بصورت غیری وگر بکسوت عین بهر صفت که برائی برای خویشتنی
6 ز روی ذات نه جانی و نی جهان و نه تن ولی ز روی صفت هم جهان و جان و تنی
7 ز روی لات و منات آنکه یار بود که بود من الذّی بتجلی لعابد الوتنی
8 دلا ز عالم کثرت بوحدت آوردی که وحدتست وطن گر تو عازم وطنی
9 چو مغربی بخور از دست کاینات شراب که پیش ساقی باقی بود شراب هنی