-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز مژگان تو لوح سینه ها از خون رقم دارد رقم سرخ است با چندین سیاهی کاین قلم دارد
2 به از دل خلوتی خواهم که پنهان سازمت آنجا که از مژگان تو چون سبحه دلها ره بهم دارد
3 زبار منت احسان اگر آگه شوی دانی که هر کس دست بخشش بسته تر دارد کرم دارد
4 ببالین هر آن بیمار آمد از الم رسته طبیب مرگ هر جا می رود یمن قدم دارد
5 زدنیا چون بریدی قطع کن پیوند عقبی هم که تیغ همت مردان این میدان دودم دارد
6 ز مژگان بیشتر خار رهت در دیده جا دادم هنوز از تنگ چشمی رشک بر خار قدم دارد
7 بفرقم گل گران بودی کلیم آن سرکشیها کو کنون سنگ حوادث منتی هم بر سرم دارد