- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز عشق لاف تو ای پیر فوطه پوش خطاست که عشق و فوطه و پیری بهم نیاید راست
2 تو را که هست دو عارض سپید و جامه کبود دلت سیاه و رخت زرد و اشک سرخ چراست
3 تو را به عشق همه راستگوی نشناسند و گرچه بر تو اثرهای عاشقی پیداست
4 مگر که بشکنی از بهر عشق توبه و نذر که نذر و توبه شکستن ز بهر عشق رواست
5 سخن ز رَحل مگوی و ز رَطل گوی سخن که عاشقی و به دست تو رطل باده سزاست