ز کویت رخت بربستم نگاهی از وحشی بافقی غزل 345

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن

1 ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن به تقصیر عنایت یک تبسم عذر خواهم کن

2 ره آوارگی در پیش و از پی دیدهٔ حسرت وداعی نام نه این را و چشمی بر نگاهم کن

3 ز کوی او که کار پاسبان کعبه می‌کردم خدایا بی ضرورت گر روم سنگ سیاهم کن

4 بخوان ای عشق افسونی و آن افسون بدم بر من مرا بال و پری ده مرغ آن پرواز گاهم کن

5 به کنعانم مبر ای بخت من یوسف نمی‌خواهم ببرآنجا که کوی اوست در زندان و چاهم کن

6 ز سد فرسنگ از پشت حریفان جسته پیکانم مرو نزدیک او وحشی حذر از تیر آهم کن

عکس نوشته
کامنت
comment