- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز جور یار و گردون دل غمین است که نه آن مهربان با من نه این است
2 به هر دستی ز بیدادت گریبان به هر چشمی ز جورت آستین است
3 ز مستی آنچه معلومم شد این بود که گر عیشی به عالم هست این است
4 ز زخم دل توان دانست کان را بت ابرو کمانی در کمین است
5 لبش را از جواب تلخ افسوس که زهر قاتل اندر انگبین است
6 حریق شعله ی آه من افلاک غریق موجه ی اشکم زمین است
7 زلعل یار گوهر باری آموخت (سحاب) از خرمن او خوشه چین است