-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز ساز قافله ما که ما و من جرس استش بجز غبار عدم نیست آنچه پیش وپس استش
2 کسی چه فیض برد از بهار عشرت امکان که چون سحر همه پرواز رنگ در قفس استش
3 ز کسب فضل حیاکن کزین دوروزه تخیل کمال اگر همه عشق است خفت هوس استش
4 ز مال غیرتعب چیست اغنیای جهان را محیط در خور امواج وقف دیده خس استش
5 مراد دهر به تشویش انتظار نیرزد میی که جام تو دارد خمار پیشرس استش
6 دمیکه عرض تحمل دهد اسیر محبت مقابل دو جهان یکدل دو نیم بس استش
7 مرو به زحمت عقبا مدو به خفت دنیا هوس سگیست که اینهاگسستن مرس استش
8 چو شمع چند توان زیست داغدار تعین حذر ز ساز حیاتیکه سوختن نفس استش
9 درتن هوسکده بیدل چه ممکنست قناعت به مور اگر نگری حسرت پر مگس استش