جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ز از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1281

غزل 1281 ام از 6329 غزلیات

ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش

1 ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش مراست ملک سلیمان چو نقد گشت عیانش

2 پری و دیو نداند ز تختگاه بلندش که تخت او نظرست و بصیرتست جهانش

3 زبان جمله مرغان بداند او به بصیرت که هیچ مرغ نداند به وهم خویش زبانش

4 نشان سکه او بین به هر درست که نقدست ولیک نقد نیابی که بو بری سوی کانش

5 مگر که حلقه رندان بی‌نشان تو ببینی که عشق پیش درآید درآورد به میانش

6 ز تیر او بود آن دل که برپرید از آن سو وگر نه کیست ز مردان که او کشید کمانش

7 کسی که خورد شرابش ز دست ساقی عشقش همان شراب مقدم تو پر کن و برسانش

8 از آنک هیچ شرابی خمار او ننشاند دغل میار تو ساقی مده از این و از آنش

9 ز شمس مفخر تبریز باده گشت وظیفه چگونه بنده نباشد به هر دمی دل و جانش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش

شاعر شعر ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش چه کسی است ؟

شاعر شعر ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش چیست ؟

قالب شعر ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش غزل است

مضمون اصلی شعر ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
ویدیویی