- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دارد ز غمزه حجت قاطع حبیب ما بیعت به ذوالفقار ستاند خطیب ما
2 یک بانک ذوق گرمی ما را کفایت است حاجت به تازیان ندارد ادیب ما
3 روزی که رخ نمود به ما کار داشت عشق ز اول حوالهٔ دگران شد نصیب ما
4 ما را تو و قبول نیازی و خلوتی مال و منال هر دو جهان از رقیب ما
5 از نکهت گل است ضرر دل رمیده را در بر رخ صبا نگشاید طبیب ما
6 عاشق ز کوی دوست به تکلیف آمده با صبر و راحت انس نگیرد غریب ما
7 بهتر که از حکایت ما درکشی نفس دل خون شود ز غصه کار مهیب ما
8 گل را قصور نیست تو را اگر ز کام هست در بار کاروان همه هست طیب ما
9 بر پای بند کون «نظیری » زدیم پا آویخت عشق از سر گردون صلیب ما