-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز تازه شاخ گلی خانه ام گلستان بود گل بهار امیدم بجیب و دامان بود
2 بجام آتش حسرت ز دود می ننشست بخانه خس و خاشاک برق مهمان بود
3 ز چاک پیرهنش سیر گلستان کردم هزار رنگ گل بوسه در گریبان بود
4 بکف پیاله، بسر باده، حرف بوسه بلب ز روزگار بسی کار ما بسامان بود
5 درازدستی ما عاقبت چه گلها چید زگلشنی که ز شبنم گلش گریزان بود
6 هزار قافله آرزوی لب تشنه مقام کرده بدور چه زنخدان بود
7 هلاک آن شب قدرم که چشم بخت آنجا مجال خواب نمی یافت بسکه حیران بود
8 کلیم تشنه که لب را ز گریه تر می کرد ز بختمندی میراب آبحیوان بود