- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بسکه سر زده مژگان او بدلها رفت حدیث شوخی و بیباکیش بهر جا رفت
2 چگونه خاطر جمع از فلک طمع دارم درین زمانه که جمعیت از ثریا رفت
3 بدامن آمد و آسود بیقراری اشک دگر چه شور کند سیل چون بدریا رفت
4 متاع اشک اگرچه بخاک یکسان شد بیاد قامت او کار ناله بالا رفت
5 ز تیرگی که دگر پیش پا تواند دید چو آفتاب ازین خانه دست بالا رفت
6 دو بال طایر رعشه است هر دو پنجه من ز کف چو لنگر رطل گران صهبا رفت
7 ز یمن اشکم معمور شد بیابان ها ز سیل گریه من شهرها بصحرا رفت
8 کسی ثبات قدم در محبت دارد که همچو سایه ات از جلوه تو بالا رفت
9 بچرخ قاصد آهی روانه ساز کلیم اگر علاج تو از خاطر مسیحا رفت