- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بس بزلف تو دل بر سر دل افتاده چه کشمکش که میان من و دل افتاده
2 ز فرقه بازی احزاب دل در آن سر زلف گذار شانه بر آن طره مشکل افتاده
3 دلم بسوخت که بر صورت تو خال سیاه بسان ملت محکوم جاهل افتاده
4 بسوز از آتش رخ این حجاب و روی نما تو جان بخواه که جان غیر قابل افتاده
5 ز بسکه خون ز غمت ریختم بدل از چشم دلم چو غرقه ز دریا بساحل افتاده
6 بجز جنون نبرد ره بسوی کعبه عشق که بار عقل در این راه بر گل افتاده
7 گرفته نور جهانتاب علم عالم و شیخ پی مباحثه بسی دلایل افتاده
8 سپردمت برقیبان و با تو کارم نیست از آنکه کار بدست اراذل افتاده
9 تو هرج و مرجی دربار عشق بین، عارف میان این همه دیوانه عاقل افتاده