1 ز بزمی برنمی خیزد سرود نغمه پردازی همین از خانه تنگ جرس می آید آوازی
2 دلم پر مایه است از درد چاکی خواهد از تیغت که باید خانه ارباب دولت را در بازی
3 بگیتی گر چه مشهورم ولی از کام دل دورم چه سود از امتیاز من دریغا بخت ممتازی
4 صدای آشنا زین شش جهت نشنیده ام هرگز مگر گاهی که از کوه غمم می آید آوازی
5 زرشک چشم خود خون می خورم در جستجوی او که هر مژگانش هم پائی بود هم بال پروازی
6 بزنجیرم نشاید داشت در بزم ورع کیشان بکوی مطربان در بندم از ابریشم سازی
7 منم آن بلبل کز شوق گل بیخود روم آنجا نشان یابم گل خونین اگر در چنگل بازی
8 کلیم از دست دادم اختیار خانه دل را چنان کانجا ندارم جای پنهان کردن رازی