ز آهم خاطر منت گساران از اسیر شهرستانی غزل 447

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

ز آهم خاطر منت گساران تازه می گردد

1 ز آهم خاطر منت گساران تازه می گردد ز اشکم کینه مطلب حصاران تازه می گردد

2 به آتشپاره های داغ دل بیجا نمی نازم به خون غلطم بهار لاله کاران تازه می گردد

3 به رنگ می هماغوش شکستن توبه ای دارم که از داغش دل مطلب خماران تازه می گردد؟

4 به رویش اشک می ریزم به سویم گرم می بیند دماغ شعله در گلگشت باران تازه می گردد

5 به تیغ سینه صافی سرنوشت کارها دارم بهار شعله ها از خون باران تازه می گردد

6 هلال حسرتم صبحم وصالم عالمی دارم ز مرگ و زیستم غمهای یاران تازه می گردد

7 اسیر بیزبانم فرصت توفیقها دارم ز صیدی گرد این چابک سواران تازه می گردد

عکس نوشته
کامنت
comment