- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای سفر کرده، دلم بیتو بفرسود،بیا غمت از خاک درت بیشترم سود، بیا
2 سود من جمله ز هجر تو زیان خواهد شد گر زیانست درین آمدن از سود، بیا
3 مایهٔ راحت و آسایش دل بودی تو تا برفتی تو دلم هیچ نیاسود بیا
4 ز اشتیاق تو در افتاد به جانم آتش وز فراق تو در آمد به سرم دود، بیا
5 ریختم در طلبت هر چه دلم داشت، مرو باختم در هوست هر چه مرا بود، بیا
6 گر ز بهر دل دشمن نکنی چارهٔ من دشمنم بر دل بیچاره ببخشود، بیا
7 زود برگشتی و دیر آمده بودی به کفم دیر گشت آمدنت، دیر مکش، زود بیا
8 کم شود مهر ز دوری دگران را لیکن کم نشد مهر من از دوری و افزود، بیا
9 گر بپالودن خون دل من داری میل اوحدی خون دل از دیده بپالود، بیا