- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بازم لباس صبر به صد پاره کردهای بازم ز کوی عافیت آواره کردهای
2 ترسم خجل شوی اگرت آورم بروی آن جورها که بر من بیچاره کردهای
3 هرچ آسمان به خنجر مرّیخ میکند تو در زمین به غمزهٔ خونخواره کردهای
4 خود با دل تو لابۀ ما سودمند نیست گویی به رغم ما دلی از خاره کردهای
5 گویند رستخیز به هم برزند جهان این بازیی ات خود که تو صدباره کردهای
6 کو داد و داوری؟ که کنم بر تو من درست تا بیسبب چرا دل من پاره کردهای
7 گفتی که رایگان غم من میخوری نه بس الحق تو این شگرفی همواره کردهای