ای تاب و توانم از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 22

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

ای تاب و توانم را برده

1 ای تاب و توانم را برده رحمی بر این دل افسرده

2 برگی از گلشن خرم عمر باقی بود آن هم پژمرده

3 خوناب جگر از ساغر دل در فصل بهار غمت خورده

4 بیمار توایم و نه پرسیتی کاین غمزده به شد یا مرده

5 رنجور، مرنجانیده کسی آزرده کدام کس آزرده

6 رفتم بشمار غلامانش آوخ که بهیچم نشمرده

7 جانا قدمی نه، مفتقرت بر خاک درت سر بسپرده

عکس نوشته
کامنت
comment