ای تیر غم و رنج از سنایی غزنوی قصیده-قطعه 165

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

ای تیر غم و رنج بسی خورده و برده

1 ای تیر غم و رنج بسی خورده و برده واقف شده بر معرفت خرقه و خورده

2 بر ظاهر خود نقش شریعت بگشادم در باطن خود حرف حقیقت بسترده

3 با هستی خود نرد فنا باخته بسیار صد دست فزون مانده و یک دست نبرده

4 در آرزوی کوی خرابات همه سال اول قدم از راه خرابی بسپرده

5 ایمن شده از عمر خود و گشت شب و روز در بی‌خردی کیسه به طرار سپرده

6 ور زان که ترا نیستی ای خواجه تمناست هان تا نکنی تکیه بر انفاس شمرده

7 زان پیش که نوبت به سر آید تو در آن کوش تا مردهٔ زنده شوی ای زندهٔ مرده

عکس نوشته
کامنت
comment