قد کشیدی دیده ام تیر بلا از فضولی بغدادی غزل 233

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

قد کشیدی دیده ام تیر بلا را شد هدف

1 قد کشیدی دیده ام تیر بلا را شد هدف جلوه کردی عنان اختیارم شد ز کف

2 می نهد سر هر سحر بر خاک راهت آفتاب جای آن دارد که سر بر چرخ ساید زین شرف

3 آسمان را دوش ذوق ماه نو در چرخ داشت گوشه ابرو نمودی ذوق آن شد بر طرف

4 غیرت لعل تو در کان لعل را در خون نشاند آب شد از شرم دندان تو لؤلؤ در صدف

5 سینه ام را سوخت دل وز ناله ام پیداست این بیشتر دارد فغان هرگه که آتش دید دف

6 هر طرف صف بست مژگانم بقصد خیل خواب جلوه‌ها دارد سرشکم در میان هر دو صف

7 عشق ورز و جام می درکش فضولی متصل خیز و کاری کن مکن بیهوده عمر خود تلف

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر