-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قد کشیدی دیده ام تیر بلا را شد هدف جلوه کردی عنان اختیارم شد ز کف
2 می نهد سر هر سحر بر خاک راهت آفتاب جای آن دارد که سر بر چرخ ساید زین شرف
3 آسمان را دوش ذوق ماه نو در چرخ داشت گوشه ابرو نمودی ذوق آن شد بر طرف
4 غیرت لعل تو در کان لعل را در خون نشاند آب شد از شرم دندان تو لؤلؤ در صدف
5 سینه ام را سوخت دل وز ناله ام پیداست این بیشتر دارد فغان هرگه که آتش دید دف
6 هر طرف صف بست مژگانم بقصد خیل خواب جلوهها دارد سرشکم در میان هر دو صف
7 عشق ورز و جام می درکش فضولی متصل خیز و کاری کن مکن بیهوده عمر خود تلف