1 ای کرده غم عشق تو غمخواری دل درد تو شده شفای بیماری دل
2 رویت که بخواب درندیست کسش دیده نشود مگر بیداری دل
1 ای رفته رونق از گل روی تو باغ را نزهت نبوده بی رخ تو باغ و راغ را
2 هر سال شهر را ز رخت در چهار فصل آن زیب و زینت است کزا شکوفه باغ را
1 بازم از جور فلک این دل غمناک پرست بازم از خون جگر دیده نمناک پرست
2 این زمان ازاثر خار فراق یاران چون گریبان گلم دامن دل چاک پرست
1 حق که این روی دلستان بتو داد پادشاهی نیکوان بتو داد
2 در جهان هرچه می خوهی می کن که جهان آفرین جهان بتو داد
1 هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد
2 وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد