- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کیسه پرداز خیال شادی و غم رفتهای چون نفس چندانکه میآیی فراهم رفتهای
2 بیدماغی رخصت آگاهی خویشت نداد کز چه محفل آمدی و از چه عالم رفتهای
3 خواه گردون جلوهگر شو خواه دریا موج زن هر چه باشی تا نهادی چشم برهم رفتهای
4 با همه لاف من و ما رو نهفتی در کفن دعویت بیپرده شد آخر که ملزم رفتهای
5 ای خیال آواره اکنون جای آرامت کجاست از بهشت آخر تو هم با صلب آدم رفتهای
6 عیش و غم آن به که از تمییز آنکس بگذرد تا بهشت آمد به یادت در جهنم رفتهای
7 آمدن فهم نشان تیر آفت بودن است گر بدانی رفتهای در حصن محکم رفتهای
8 هیچکس در عرصهٔ وحشت گرو تاز تو نیست تا عدم از عالم هستی به یکدم رفتهای
9 سعی جولان تو یک سیر گریبان بود و بس چون خط پرگار هر جا رفتهای خم رفتهای
10 دوستان محمل به دوش اتفاق عبرتند پیش و پس چون دست بر هم سوده با هم رفتهای
11 قطع راه زندگی بیدل نمیخواهد تلاش بیقدم زین انجمن چون شمع کمکم رفتهای