- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای رفته رونق از گل روی تو باغ را نزهت نبوده بی رخ تو باغ و راغ را
2 هر سال شهر را ز رخت در چهار فصل آن زیب و زینت است کزا شکوفه باغ را
3 در کار عشق تو دل دیوانه را خرد زآن سان زیان کند که جنون مر دماغ را
4 زردی درد بر رخ بیمار عشق تو اصلیست آنچنانکه سیاهی کلاغ را
5 دلرا برای روشنی و زندگی، غمت چون شمع را فتیل و چو روغن چراغ را
6 اول قدم ز عشق فراغت بود ز خود مزد هزار شغل دهند این فراغ را
7 از وصل تو نصیب برد سیف اگر دهند طوق کبوتر و پر طاوس زاغ را