سیف فرغانی

سیف فرغانی

سیف فرغانی
سیف فرغانی

رفتی و نام تو ز زبانم نمی از سیف فرغانی غزل 242

غزل 242 ام از 736 غزلیات

رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود

1 رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود واندیشه تو از دل و جانم نمی رود

2 گر چه حدیث وصل تو کاری نه حد ماست الا بدین حدیث زبانم نمی رود

3 تو شاهدی نه غایب ازیرا خیال تو از پیش خاطر نگرانم نمی رود

4 گریم ز درد عشق و نگویم که حال چیست کین عذر بیش با همگانم نمی رود

5 خونی روانه کرده ام از دیده وین عجب کز حوض قالب آب روانم نمی رود

6 چندان چو سگ بکوی تو در خفته ام که هیچ از خاک درگه تو نشانم نمی رود

7 ذکر لب تو کرده ام ای دوست سالها هرگز حلاوتش ز دهانم نمی رود

8 از مشرب وصال خود این جان تشنه را آبی بده که دست بنانم نمی رود

9 دانم یقین که ماه رخی قاتل منست جز بر تو این نگار گمانم نمی رود

10 آبم روان ز دیده و خوابم شده ز چشم اینم همی نیاید و آنم نمی رود

11 از سیف رفت صبر و دل و هردم اندهی ناخوانده آید و چو برانم نمی رود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود

شاعر شعر رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود چه کسی است ؟

شاعر شعر رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود سیف فرغانی می باشد.

شعر رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود چیست ؟

قالب شعر رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود غزل است

مضمون اصلی شعر رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر