چو بدیدی که: ز غشقت از اوحدی مراغه‌ای غزل 552

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

چو بدیدی که: ز غشقت به چه شکل و به چه سانم

1 چو بدیدی که: ز غشقت به چه شکل و به چه سانم نپسندم که: فریبی به فسون و به فسانم

2 مکن از غصه زبونم، که نه بی‌دانش و دونم تو مرا گر نشانسی بشناسد کسانم

3 ز رخت عهد نجویم، ز لبت شهد نجویم کارزوی عسلت کرد شریک مگسانم

4 کس ندانم که تواند که: ز دردم برهاند تو کس شهر خودم کن، که نه از شهر خسانم

5 در سر هر که ببینی، هوسی هست و هوایی در سر من هوس آن که: به پای تو رسانم

6 به جز آن یاد نخواهم که در آید به ضمیرم به جز آن نام نشاید که بر آید به لسانم

7 اوحدی رسم تو دانست و بدو میل نمودی به منت میل نباشد که نه رسمست و نه سانم

عکس نوشته
کامنت
comment