- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای داده بر وی تو قمر داو تمامی پیش تو کمر بسته اسیران به غلامی
2 از شرم بنا گوش تو در گوشه نشیند گر ماه ببیند که تو در گوشهٔ بامی
3 هر لحظه بدان زلف چو دامم بفریبی ای من به کمند تو، چه محتاج به دامی؟
4 گر عام شود قصهٔ ما در همه عالم چون خاص تو باشیم چه اندیشه ز عامی؟
5 ای کشته مرا گفتن شیرین تو صدبار خود روی تو یک بار نبینم که کدامی؟
6 چون یار گرامی ز در خانه درآید شاید که کشی در قدمش جان گرامی
7 بیتو به مقامی ننشینم که ننالم ای نالهٔ دلسوز من، اندر چه مقامی؟
8 با مدعیان حال نگفتیم، که ایشان در آتش این سینه نبینند ز خامی
9 از بخت به مقصود رسد اوحدی این بار گر پیش خودش بار دهد مجلس سامی