-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صفا گل کردهای تا کی غبار رنگ نشکستن تحیر دارد از مینا طلسم سنگ نشکستن
2 به این عجزی که ساز توست از وضع ادب مگذر به دامن از حیا دور است پای لنگ نشکستن
3 کفی خاکی و افسون نفس داده است بر بادت کلاه ناز تا کی بر چنین اورنگ نشکستن
4 امل چون ریشه در خاکم نداد آرام سحر است این به منزل خفتن و گرد ره و فرسنگ نشکستن
5 به وهم ای کاش میکردم علاج بی دماغیها رسا شد نشئهٔ یاس از خمار بنگ نشکستن
6 نگردد هیچکس یارب ستم فرسای خودداری درین کهسار دارد نوحه بر هر سنگ نشکستن
7 درین گلشن که وحشت دست در آغوش گل دارد چرا چون غنچه دامان تو گیرد تنگ نشکستن
8 به جام عیش امکان عمرها شد سنگ میبارد تو هم زین عالمی تا چند خواهی رنگ نشکستن
9 سلامت از دل افسرده خونها میخورد بیدل ندامت میکشد زین ساز بی آهنک نشکستن