-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای چشم پر خمارت دلها فگار کرده وی زلف مشکبارت جانها شکار کرده
2 از روی همچو حورت صحرا چو خلد گشته وز آه عاشقانت دریا بخار کرده
3 یک وعده در دو ماهم داده که میبیایم چاکر به انتظارت دو چشم چار کرده
4 مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را لبهای شکرینت غم خوشگوار کرده
5 زان زلف اژدهاوش نیشی زده چو کژدم هرگز که دید کژدم بر شکل مار کرده
6 دل را کمند زلفت از من کشان ببرده در پیچ عنبرینت آن را فسار کرده
7 از سینه و دو دیده رفت این دل رمیده در زلف بیقرارت شبها قرار کرده
8 پشت در تو هر شب خاقانی از هوایت دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده