1 ای در برگزیده که غواص کردهای در بحر فکر خاطر دردانه سنج را
2 آن گنج سر به مهر که خاقانیش نهاد ذهن تو برگشاد طلسمات گنج را
3 در حیرتم ز مهرهٔ فکرت که چون بود پنجی گرفته از دو طرف نقش پنج را
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 زخم زمانه را در مرهم پدید نیست دارو بر آستانهٔ عالم پدید نیست
2 در زیر آبنوس شب و روز هیچ دل شمشادوار تازه و خرم پدید نیست
1 ای قول دل به رفیعالدرجات وز برائت به جهان داده برات
2 پنجم چار صفی از ملکان هشتم هفت تنی از طبقات
1 ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
2 درد کهنت بود برآورد روزگار این درد تازه روی نگوئی چه نوبر است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به